از امیرالمؤمنین خجالت کشیدم
یک روز صبح که برای نماز صبح بیدار شدم، بعد از نماز خواندن، بدون آنکه همسر عزیزم بفهمد، به بی غیرتی خویش گریه کردم. چرا که داعش کثیف و حرامزاده به حرم دختر علی(ع) حمله کرده بود و من بی غیرت به راحتی خوابیده بودم و خیلی از امیرالمؤمنین خجالت کشیدم و از ایشان خواستم که مرا به سوریه ببرد تا من فدای دختر عزیز ایشان شوم. که الحمدلله این امر برای من مهیا شد و من به سوریه رسیدم. بعد که به زیارت ایشان مشرف شدم، حال عجیبی داشتم. فهمیدم که عنایت خاص به من شده است و خواستم که من و تمام اعضای خانواده ام فدای ایشان شویم که انشاءالله این اتفاق خواهد افتاد. در حرم حضرت رقیه (س) احساس خاصی داشتم، ناخودآگاه یاد حضرت زهرا (س) افتادم.
(برگرفته از دستنوشته شهید مدافع حرم محمد پورهنگ )
🌷کانال عکس نوشته شهدا در ایتا:🌷
https://eitaa.com/Aks_Neveshte_Shohada
برای دیدن پوسترهای شهدا وارد کانال شوید.